دندون عقل !

 

خدا وکیلی این دیگه چه صیغه ایه ؟! پدر آدمو در میاره تا بیرون بیاد وقتی هم اومد باید بری بکشیش .

الان کشیدمش اگه بدونید چه دردی داره . . .

سهراب سپهری

سراب : از مجموعه ی « مرگ رنگ سهراب »
آفتاب است و، بیابان چه فراخ!
نیست در آن نه گیاه و نه درخت.
غیر آوای غرابان، دیگر
بسته هر بانگی از این وادی رخت.

در پس پرده ای از گرد و غبار
نقطه ای لرزد از دور سیاه:
چشم اگر پیش رود، می بیند
آدمی هست که می پوید راه.

تنش از خستگی افتاده ز کار.
بر سرو رویش بنشسته غبار.
شده از تشنگی اش خشک گلو.
پای عریانش مجروح ز خار.

هر قدم پیش رود، پای افق
چشم او بیند دریایی آب.
اندکی راه چو می پیماید
می کند فکر که می بیند خواب.

کمیته انظباطی

به تیر غیب اعتقاد دارید یا نه ! من که اعتقاد پیدا کردم بابا راست راست داریم راه می ریم میگن تو کردی . . .

نه بابا خیال بد نکن منظورم اون چیزی که تو فکر می کنی نیست .

طرف دوچار توهم شده بود سر ما خراب شد

خدا رو شکر به خیر گذشت ـ (محرم دل ) نذر هزارتا صلوات کرده بود ـ